دکتر منوچهر صانعی دره بیدی در مورد عدم انطباق فرهنگ رسمی (آن فرهنگی که از سطوح بالا به بدنه جامعه تزریق میشود و منابع آن مبانی انقلاب اسلامی و قانون اساسی است) با فرهنگ غیررسمی ( فرهنگ وارداتی که در جامعه ساری و جاری است) به خبرنگار مهر گفت: این را میشود با دعوای مدرنیته با سنت عنوان کرد. فرهنگ را نمیشود توسط عدهای که قانون تدوین میکنند به مردم تحمیل کرد. بلکه فرهنگ در طول سالیان دراز و بر اثر تبادل فرهنگی با فرهنگ قوم و ملل مختلف وارد یک جامعه میشود.
وی افزود: سنت یک بچهای از آسمان افتادهای نیست. سنت در طول هزاران سال به تدریج تبدیل به یک جریان فرهنگی میشود. البته هر ملتی سلیقه و استعداد و نیروی خاصی دارد و سنت ایرانی با آلمانی و عرب و انگلیسی قطعاً تفاوت دارد. اما فرهنگ غرب از زمان ترجمههای آثار یونانی در زمان مأمون وارد جهان اسلام شد. معلوم نیست اگر این ترجمهها نبودند آیا ابن سینایی یا فارابیای داشتیم یا نه؟ زیرا آنها از ارسطو و افلاطون بهره گرفتند.
استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: البته فرهنگ غرب پس از یک وقفه طولانی از زمان ناصرالدین شاه دوباره وارد ایران شد و ما پیوندی با فرهنگ غرب ایجاد کردیم. در طی این 150 سال فرهنگ وارداتی سنت ما را نه تنها ازبین نبرد بلکه آن را قویتر و غنیتر کرد زیرا انسان اگر قرار بود از عناصر نو فرهنگی بترسد، سنتی، شکل نمیگرفت. سنت عناصر وارداتی را با خودش سازگار کرده و صبغه سنتی به آنها میدهد.
این محقق و پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: باید مطابق با استعدادهایمان عناصر جدید را هضم و درک کنیم و بگیریم. همانطوری که تشیع را ایرانیان ساختند. دعوای بین سنت و مدرنیته در هر ملت و زمانی وجود دارد. قریش هم با نوآوریهای پیامبر اسلام همانطوری که مؤبدان زرتشتی دربرابر ورود اسلام به ایران، مقاومت میکردند.
این مدرس دانشگاه افزود: اما تاریخ کار خودش را میکند یعنی عناصر نو خودشان را تحمیل میکنند و انسانها آرام آرام با عناصر نو خو میگیرند. در همین ایران ما در 50 سال پیش والدین دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند اما اکنون اکثر پذیرفته شدگان دانشگاهها دختران هستند.
این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ وفلسفه درباره اثرات و تبعات این عدم انطباق هم اظهارداشت: البته تضاد مدرنیته با سنت به مقاومتی که عناصر سنت و مدافعان آن از خود نشان میدهند بر میگردد و خودش را نشان میدهد. البته بایستی حد متوسط را مراعات کرد. اگر سنت گله گشاد و هرز باشد که هر چیزی که وارد شد مورد پذیرش قرار گیرد دیگر فرهنگی باقی نمیگذارد. هویت ملی ما نباید گم شود. از آن طرف هم اگر خیال کنیم هر چیز نویی که میآید باید جلویش ایستاد و منفور و مردود است نتیجه آن عقب افتادگی تاریخی میشود. باید طبقه فرهیخته جامعه عناصر مثبت فرهنگ وارداتی را بگیرند و عناصر مضر را از آن حذف کنند. البته این کار یک درایت و خردمندی ژرفی میخواهد.
نظر شما